ايينه
ايينه پرسيد که چرا دير کرده است...نکند دل ديگري او را اسير کرده است...خنديدم و گفتم....او فقط اسير من است تنها دقايقي چند تاخير کرده است...گفتم امروز هوا سرد بوده است شايد موعد قرار تغيير کرده است.. ايينه به سادگيم خنديد و گفت احساس پاک تو را زنجير کرده است... گفتم از عشق من چنين سخن مگوي...گفت خوابي سالها دير کرده است... در ايينه به خود نگاه ميکنم اه عشق تو عجيب مرا پير کرده است.... راست گفت ايينه که منتظر نباش او براي هميشه دير کرده است
+ نوشته شده در جمعه بیست و هفتم فروردین ۱۳۸۹ ساعت 19:27 توسط
|